سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یا لثارات الحسین

 

 در کتاب طوبای محبت ؛ حاج اسماعیل دولابی در تعبیری زیبا و عمیق در خصوص وظایف منتظران در دوران غیبت میفرمایند : پدر چهار تا بچه ، اینها را گذاشت توی اتاق و گفت اینجا ها را مرتب کنید تا من برگردم.

میخواست ببیند کی چه کار میکند.خودش هم رفت پشت پرده.از انجا نگاه می کرد میدید کی چه کار میکند.مینوشت توی یک کاغذ که بعد حساب و کتاب کند برای خودش.


یکی از بچه ها که گیج بود یادش رفت.یادش رفت؛سرگرم شد به بازی و خوراکی و اینها.یادش رفت که اقاش گفته خانه را مرتب کنید.

یکی از بچه ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و فریاد که من نمیگذارم اینجا را کسی مرتب کند.

یکی که خنگ بود،وحشت گرفتش.ترسید.نشست وسط و شروع کرد جیغ و داد که اقا بیا؛بیا ببین این نمیگذارد جمع کنیم،مرتب کنیم و...

اما ان که زرنگ بود ، نگاه کرد ، رد تن اقاش را دید از پشت پرده.تند و تند مرتب میکرد همه جا را.میدانست اقاش دارد توی کاغذ مینویسد ، بعد میرود چیز خوب برایش می اورد . هی نگاه میکرد سمت پرده و میخندید.دلش هم تنگ نمیشد . میدانست که همین جا است.توی دلش هم گاهی میگفت اگر یک دقیقه هم دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر میکنم.


اخرش ان بچه ی شرور همه جا را ریخت به هم دیگر.هی میریخت به هم، هی میدی این دارد میخندد.خوشحال است.ناراحت نمیشود.وقتی همه جا را ریخت به هم ، همه چیز که اشفته شد ، ان وقت اقا  جان امد.

ما که خنگ بودیم ، گریه کرده بودیم ، چیزی گیرمان نیامد.او که زرنگ بود  و خندیده بود ، کلی چیز گیرش امد.زرنگ باش...خنگ نباش...گیج نباش...

شرور که نیستی الحمدالله ، گیج و خنگ هم نباش...زرنگ باش، نگاه کن پشت پرده رد تنش را ببین و بخند و کار خوب کن...خانه را مرتب کن...

 



نوشته شده در دوشنبه 91 دی 4ساعت ساعت 8:26 عصر توسط وحید| نظر
طبقه بندی: مهدویت

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin